جدول جو
جدول جو

معنی پیر کفتار - جستجوی لغت در جدول جو

پیر کفتار
(رِ کَ)
پیری بد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیرکفتار
تصویر پیرکفتار
کفتار پیر، کنایه از مرد یا زن پیر زشت و بدخو
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
کفتار پیر. کفتاری بزادبرآمده: ضبعٌ عرجاء
لغت نامه دهخدا
(رِ)
استادکار. دانای کار:
کدو خوش بنزدیک نرگس بکار
سفارش چه حاجت تویی پیر کار.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیر گفتار
تصویر گیر گفتار
لکنت کلام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش گفتار
تصویر پیش گفتار
مقدمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پر گفتار
تصویر پر گفتار
حراف
فرهنگ واژه فارسی سره
دیباچه، مدخل، مقدمه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بسیار پیر، پیر بد خلق و بد طینت
فرهنگ گویش مازندرانی